استغفار اولواالالباب (قرآن)استغفار (طلب آمرزش)، از ریشه غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی میآید که انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین، استغفار، درخواست مصونیت از عذاب با گفتار و رفتار است. اولواالالباب کسانی هستند که از آیات قرآن عبرت می گیرند. ۱ - تقاضای اولواالالباباولواالالباب از پروردگار خود برای آمرزش آنان و نادیده گرفتن گناهانشان تقاضا کردند. «... لایـت لاولی الالبـب»؛ مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین ، و آمد و رفت شب و روز ، نشانههای (روشنی) برای خردمندان است. «... ربنا فاغفرلنا ذنوبنا وکفر عنا سیـاتنا وتوفنا مع الابرار»؛ پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهای ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران! ۲ - اهمیت آیاتتمام آیات قرآن دارای اهمیت است، زیرا همگی کلام خداست، و برای تربیت و نجات بشریت نازل شده است، ولی در میان آنها بعضی درخشندگی خاصی دارد، از جمله پنج آیه فوق از فرازهای تکان دهنده قرآن است، که مجموعهای از معارف دینی آمیخته با لحن لطیف مناجات و نیایش، در شکل یک نغمه آسمانی میباشد، و لذا در احادیث و روایات اهمیت خاصی باین آیات داده شده است. عطاء بن ابی ریاح میگوید: روزی نزد عایشه رفتم، از او پرسیدم، شگفت- انگیزترین چیزی که در عمرت از پیامبر اسلام ، دیدی چه بود او گفت کار پیامبر همه اش شگفت انگیز بود. ولی از همه عجیبتر اینکه: شبی از شبها که پیامبر در منزل من بود باستراحت پرداخت، هنوز آرام نگرفته بود، از جا برخاست و لباس پوشید و وضو گرفت و بنماز ایستاد. و آن قدر در حال نماز و در جذبه خاص الهی اشک ریخت، که جلو لباسش از اشک چشمش تر شد، سپس سر به سجده نهاد، و چندان گریست که زمین از اشک چشمش تر شد. و هم چنان تا طلوع صبح منقلب و گریان بود، هنگامی که" بلال " او را به نماز صبح خواند، پیامبر را گریان دید. عرض کرد چرا چنین گریانید؟ شما که مشمول لطف خدا هستید؟ فرمود: ا فلا اکون لله عبدا شکورا : " آیا نباید بنده شکرگزار خدا باشم" چرا نگریم؟ خداوند در شبی که گذشت، آیات تکان دهندهای بر من نازل کرده است. و سپس شروع بخواندن پنج آیه فوق کرد. و در پایان فرمود: ویل لمن قراها و لم یتفکر فیها : " وای به حال آن کس که آنها را بخواند و در آنها نیندیشد". جمله اخیر که افراد را با تاکید فراوان به تفکر هنگام تلاوت این آیات امر میکند، در روایات متعددی به عبارات گوناگون نقل شده است. در روایتی از علی علیهالسلام نقل شده که پیامبر خدا هر گاه، برای نماز شب برمی خاست نخست مسواک میکرد، و سپس نظری باسمان میافکند، و این آیات را زمزمه مینمود. در روایات اهل بیت نیز دستور داده شده که هر کس برای نماز شب برمی خیزد این آیات را تلاوت کند. نوف بکالی، که از یاران خاص علی علیهالسلام بود، میگوید: شبی در خدمتش بودم، هنوز چشم مرا خواب فرا نگرفته بود، دیدم امام برخاست، و شروع به- خواندن این آیات کرده، سپس مرا صدا زد و گفت: ای نوف! خوابی، یا بیدار؟ عرض کردم بیدارم و صحنه آسمان را تماشا میکنم فرمود: خوشا آنان که آلودگی-های زمین را نپذیرفتند و باین راه آسمان، پیش رفتند (از چهار دیوار عالم ماده بیرون پریدند و روح بلند آنها ملکوت آسمانها را سیر میکند). ۳ - روشنترین راه خداشناسیان فی خلق السماوات و الارض آیات قرآن تنها برای خواندن نیست، بلکه برای فهم و درک مردم نازل شده و تلاوت و خواندن آیات مقدمهای است، برای اندیشیدن، لذا در آیه فوق نخست اشاره به عظمت آفرینش آسمان و زمین کرده و میگوید در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانههای روشنی برای صاحبان خرد و اندیشمندان است" و باین ترتیب مردم را به اندیشه در این آفرینش بزرگ جلب و جذب میکند، تا هر کس به اندازه پیمانه استعداد و تفکرش از این اقیانوس بی کران. سهمی ببرد و از سرچشمه صاف اسرار آفرینش سیراب گردد. و براستی، جهان آفرینش، و نقشهای بدیع و طرحهای زیبا و دل انگیز آن و نظامات خیره کنندهای که بر آنها حکومت میکند کتاب فوق العاده بزرگی است که هر حرف و کلمه آن دلیل بسیار روشن، بر وجود و یکتایی آفریدگار جهان است. الذین یذکرون الله قیاما و قعودا نقشه دلربا و شگفت انگیزی که، در گوشه و کنار این جهان و در پهنه هستی به چشم میخورد آن چنان قلوب صاحبان خرد را بخود جذب میکند، که در جمیع حالات خود، چه ایستاده و چه نشسته و یا در حالی که در بستر آرمیده، و به پهلو خوابیدهاند بیاد پدید آورنده این نظام و اسرار شگرف آن میباشند، و لذا در آیه فوق میفرماید: " خردمندان آنها هستند که خدا را در حال قیام و قعود و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند یاد میکنند" و در اسرار آسمانها و زمین میاندیشند یعنی همیشه و در همه حال غرق این تفکر حیات بخشند. ۳.۱ - ذکر و فکردر این آیه نخست اشاره به ذکر و سپس اشاره به فکر شده است یعنی تنها یادآوری خدا کافی نیست، آن گاه این یادآوری ثمرات ارزندهای خواهد داشت که آمیخته با تفکر باشد همانطور که تفکر در خلقت آسمان و زمین اگر آمیخته، با یاد خدا نباشد، نیز بجایی نمیرسد چه بسیارند دانشمندانی که در مطالعات فلکی خود و تفکر مربوط به خلقت کرات آسمانی این نظام شگفت انگیز را میبینند اما چون بیاد خدا نیستند، و عینک توحید بر چشم ندارند و از زاویه شناسایی مبدء هستی به آنها نگاه نمیکنند، از آن نتیجه لازم تربیتی و انسانی را نمیگیرند. همانند کسی که غذایی میخورد که تنها جسم او را قوی میکند، و در تقویت اندیشه و فکر و روح او اثری ندارد. ربنا ما خلقت هذا باطلا تفکر و اندیشه، در اسرار آفرینش و زمین به انسان آگاهی خاصی میدهد، و نخستین اثر آن توجه به بیهوده نبودن خلقت است، زیرا جایی که انسان در هر موجود کوچکی، از این جهان بزرگ هدفی میبیند، آیا میتواند باور کند، که مجموعه جهان، بی هدف باشد، در ساختمان مخصوص اعضای پیکر یک گیاه، هدفهای روشنی میبینیم، قلب انسان و حفرهها و دریچههای آن هر کدام برنامه و هدفی دارند، ساختمان طبقات چشم هر کدام بخاطر منظوری است، حتی مژهها و ناخنها هر یک، نقشی معین بر عهده دارند. آیا ممکن است ذرات یک موجود، هر کدام دارای هدف خاصی باشد، اما مجموعه آن، مطلقا، هدفی نداشته باشد؟!. لذا خردمندان، با توجه به این حقیقت، این زمزمه را سر میدهند که: " خداوندا! این دستگاه با عظمت را بیهوده، نیافریدی" بار الها! این جهان بی نهایت بزرگ و این نظام شگفت انگیز همه روی حکمت و مصلحت و هدف صحیح آفریده شدهاند، همگی نشانه وحدانیت تو است و تو از کردار عبث و بیهوده منزهی. فقنا عذاب النار صاحبان عقل و خرد پس از اعتراف به وجود هدف در آفرینش بلا فاصله، بیاد آفرینش خود میافتند و میفهمند انسان که میوه این جهان هستی میباشد، بیهوده آفریده نشده است و هدفی جز تربیت و پرورش و تکامل وی در کار نبوده- او تنها برای زندگی زودگذر و کم ارزش این جهان آفریده نشده است بلکه سرای دیگر در پیش دارد که در آنجا پاداش و کیفر اعمال در برابر او قرار میگیرد، در این موقع متوجه مسئولیتهای خود میشوند، و از خدا تقاضای توفیق انجام آنها را میطلبند، تا از کیفر او در امان باشند و لذا میگویند خداوندا! ما را از عذاب آتش نگاهدار. ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار" بار الها هر که را تو (بر اثر اعمالش) بدوزخ افکنی او را خوار و رسوا ساختهای، و این گونه افراد ستمگر، یاوری ندارند". ۳.۲ - وحشت رسواییاز این جمله استفاده میشود، که خردمندان بیش از آنچه از آتش دوزخ میترسند از رسوایی وحشت دارند، و همین است حال افراد با شخصیت، آنها حاضرند همه گونه رنج و ناراحتی را تحمل کنند اما حیثیت و آبروی آنها محفوظ بماند. بنا بر این دردناکترین عذاب رستاخیز، برای این دسته همان رسوایی در پیشگاه خدا، و بندگان خدا است. نکتهای که در جمله" ما للظالمین من انصار" نهفته است این است که: خردمندان، پس از آشنایی با اهداف تربیتی انسان به این حقیقت میرسند که تنها وسیله پیروزی و نجات انسان اعمال و کردار اوست، و بنا بر این افراد ستمگر نمیتوانند یاوری داشته باشند. زیرا یاور اصلی را که عمل پاک است از دست دادهاند و تکیه روی کلمه ظلم یا بخاطر اهمیت این گناه از میان گناهان است و یا به خاطر آنست که تمام گناهان بازگشت به ظلم و ستم بر خویشتن میکند. البته این آیه منافاتی با مسئله شفاعت (به معنی صحیح) ندارد، زیرا همانطور که در بحث شفاعت گفتیم، شفاعت ، نیاز به آمادگی خاصی در شفاعت شونده دارد، و این آمادگی، در پرتو پارهای از اعمال نیک پیدا میشود. ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا صاحبان عقل و خرد، پس از دریافت هدف آفرینش، به این نکته نیز متوجه میشوند، که این راه پر فراز و نشیب را بدون رهبران الهی، هرگز نمیتوانند بپیمایند. به همین دلیل همواره مترصد شنیدن صدای منادیان ایمان و راستین هستند و تا نخستین ندای آنها را بشنوند به سرعت به سوی آنها میشتابند، پس از کنجکاوی و بررسی لازم دعوت آنها را پاسخ میگویند، و با تمام وجود خود، ایمان میآورند. و لذا به پیشگاه پروردگار خود، عرض میکنند: بار الها! ما صدای، منادی توحید را شنیدیم که ما را دعوت به سوی ایمان میکرد، و به دنبال آن ایمان آوردیم. ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار بار الها اکنون که چنین است و ما با تمام وجود خود ایمان آوردیم، اما از آنجا که در معرض وزش طوفانهای شدید غرائز گوناگون قرار داریم، گاهی لغزشهایی از ما سر میزند و مرتکب گناهانی میشویم، " خداوندا! ما را ببخش و گناهان ما را بیامرز و لغزشهای ما را پوشیده دار و ما را با نیکان و در راه و رسم آنان، بمیران". آنها آن چنان به اجتماع انسانی پیوستهاند و از تکروی و فردپرستی، بیزارند که از خدا میخواهند نه تنها حیات و زندگی آنها با نیکان و پاکان باشد، بلکه مرگ آنها، اعم از مرگ طبیعی یا شهادت در راه خدا در جمع نیکان و با راه و رسم آنها صورت گیرد، که مردن در میان جمع بدان مرگی مضاعف است. در اینجا سؤالی پیش میاید که با تقاضای آمرزش گناهان، پوشیدن سیئات و بخشش آنها چه معنی دارد؟. با توجه به سایر آیات قرآن پاسخ این سؤال روشن میشود، زیرا از آیه ۳۱ سوره نساء " ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم" : " اگر از گناهان کبیره دوری کنید ما سیئات شما را میپوشانیم و از بین میبریم" چنین استفاده میشود که سیئات به گناهان صغیره گفته میشود بنا بر این خردمندان نخست از خدا تقاضای عفو از لغزشهای بزرگ میکنند و به دنبال آن تقاضای از بین رفتن آثار گناهان صغیره دارند. ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک... آنها در آخرین مرحله و پس از پیمودن راه توحید و ایمان به رستاخیز و اجابت دعوت پیامبران و انجام وظائف و مسئولیتهای خویش از خدای خود تقاضا میکنند و میگویند اکنون که ما به پیمان خویش وفا کردیم بار الها آنچه را تو به وسیله پیامبران وعده فرمودی و مژده دادی به ما مرحمت کن، و ما را در روز رستاخیز رسوا مگردان زیرا تو هر چه را وعده دهی تخلف ناپذیر است. ۳.۳ - رسوا نشدنتکیه کردن روی عنوان" رسوا نشدن" بار دیگر این حقیقت را تاکید میکند که آنها به خاطر اهمیتی که برای شخصیت خویش قائلند، رسوایی را از دردناکترین مجازاتها میدانند و لذا انگشت روی آن میگذارند. از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود: هر کسی را کار مهمی پیش آید پنج بار بگوید" ربنا" خداوند او را از آنچه میترسد رهایی میبخشد و به آنچه امید دارد نائل میگرداند عرض کردند چگونه پنج بار" ربنا" بگوید فرمود این آیات- را که مشتمل بر پنج" ربنا" است بخواند و به دنبال آن اجابت پروردگار است زیرا میفرماید: " فاستجاب لهم ربهم... " ناگفته پیداست که تاثیر واقعی و عمیق این آیات در صورتی است که زبان انسان در آن هماهنگ با دل و عمل انسان باشد، و مضمون آیات که طرز تفکر خردمندان و عشق و علاقه آنها را به خدا و توجه آنها را به مسئولیتها و انجام اعمال نیک میرساند در جان آنها جایگزین شود، و همان حال خضوع و خشوع را پیدا کنند که خردمندان با ایمان، به هنگام مناجات با خدای خود، پیدا میکردند. ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۷۵، برگرفته از مقاله « استغفار اولوالالباب». مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۰۶، برگرفته از مقاله «استغفار اولواالالباب». |